خوش بیانی. خوش تقریری. خوشگوئی. خوش سخنی: بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خوش زبانی. فرخی. ، نرم گویی: و آنگه به کلید خوش زبانی بگشاد خزانۀ نهانی. نظامی. با من آن مه به خوش زبانیها کرد بسیار مهربانیها. نظامی
خوش بیانی. خوش تقریری. خوشگوئی. خوش سخنی: بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خوش زبانی. فرخی. ، نرم گویی: و آنگه به کلید خوش زبانی بگشاد خزانۀ نهانی. نظامی. با من آن مه به خوش زبانیها کرد بسیار مهربانیها. نظامی